روزی که بیایی میبوسم و کنار میگذارم تمام واژه های دلتنگی وتنهایی را و مینویسم روزهای خوب و شیرین با تو بودن را بی شک انروز می تواند بهترین سکانس زندگی ام باشد وقتی تو در کنارم باشی همه ی اتفاق های خوب گم شده اند در ازدحام نبودنت می شود کسی بگردد و بگردد دست یکی از آن ها را بگیرد و تا سر کوچه مان بیاورد و اتفاقی آن اتفاق خوب تو باشی هر شب در خواب راه میروم تا به آغوش تُ برسم میبینی من مسیر دوست داشتنت را حتی با چشم های بسته هم از برم و شب آنجايش كسل كننده ميشود كه تمامى مسيرهاى منتهى به تو مسدود ميباشد بہ تو ڪہ فڪر میڪنم،آرام میگیرم متخصص حالِ خوبِ منی جانم تُ نَفَـس منـی یهویی هایی هست که خیلی قشنگن مثل یهویی خندیدن یهویی عاشق شدن" یهویی سرشار از ذوق شدن یهویی کادو گرفتن یهویی "خبر خوب شنیدن" یهویی خوشبخت بودن زندگیت پر از این یهویی های قشنگ
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|